نگارش دوازدهم -

درس 6 نگارش دوازدهم

هانیه خلیلی

نگارش دوازدهم. درس 6 نگارش دوازدهم

سلام یه انشا می‌خوام خیالی باشه لطفا از گوگل نباشه

جواب ها

* سفر به دنیای جادویی* یک روز عادی، وقتی که در اتاقم نشسته بودم و به کتاب‌های داستانم نگاه می‌کردم، ناگهان متوجه یک کتاب قدیمی و خاک گرفته شدم که در گوشه‌ای از قفسه قرار داشت. کنجکاو شدم و آن را برداشتم. جلد کتاب با تصاویری از موجودات عجیب و غریب و مناظر زیبا تزئین شده بود. وقتی آن را باز کردم، ناگهان نور درخشانی از آن ساطع شد و من به داخل کتاب کشیده شدم! وقتی به هوش آمدم، در یک دنیای جادویی قرار داشتم. درختان با برگ‌های رنگین و گل‌های درخشان در اطرافم بودند. پرندگان با صدای شیرین آواز می‌خواندند و موجودات عجیبی مانند پری‌ها و جادوگران در حال پرواز بودند. احساس می‌کردم که در یک رویا هستم. در این دنیا، هر چیزی ممکن بود. من با یک پری به نام 'لیلا' آشنا شدم که به من گفت که اینجا سرزمین جادو است و هر کسی می‌تواند آرزوهایش را برآورده کند. من آرزو کردم که بتوانم پرواز کنم و ناگهان احساس کردم که بال‌های بزرگ و رنگارنگی دارم. با لیلا پرواز کردیم و از بالای کوه‌ها و دریاچه‌های جادویی عبور کردیم. در این سفر، با موجودات مختلفی ملاقات کردم. یک جادوگر مهربان به من یاد داد که چگونه جادو کنم و یک اژدهای دوست‌داشتنی به من نشان داد که چگونه با آتش بازی کنم. هر لحظه در این دنیا برایم شگفت‌انگیز بود و من از هر ثانیه‌اش لذت می‌بردم. اما بعد از مدتی، احساس کردم که باید به خانه برگردم. لیلا به من گفت که برای بازگشت، باید یک آرزو کنم. من آرزو کردم که همیشه به یاد این سفر جادویی باشم و ناگهان دوباره در اتاقم بیدار شدم. کتاب هنوز در دستم بود و من با لبخند به آن نگاه کردم. این سفر به من یاد داد که دنیای خیالی می‌تواند به اندازه دنیای واقعی زیبا و شگفت‌انگیز باشد. هر بار که به آن کتاب نگاه می‌کنم، یاد آن روز جادویی و دوستی‌هایی که در آنجا پیدا کردم، می‌افتم.
maedeh ....

نگارش دوازدهم

🌟 یک روز در یک روستای کوچک، دختری به نام نیلا زندگی می‌کرد. نیلا عاشق گل‌ها بود و هر روز به باغش می‌رفت تا آن‌ها را آبیاری کند. 🌷🌼 یک روز، هنگامی که نیلا در حال آبیاری گل‌ها بود، یک پروانه‌ی زیبا به او نزدیک شد. این پروانه به او گفت: 'اگر بخواهی، می‌توانی به دنیای جادوگری سفر کنی!' 🦋✨ نیلا با اشتیاق گفت: 'چطور می‌توانم این کار را بکنم؟' پروانه به او دستور داد که سه گل خاص را پیدا کند: گل آبی، گل طلایی و گل نقره‌ای. 🪄🌹 نیلا شروع به جستجو کرد و در مسیرش با جانداران مختلفی مثل یک سنجاب باهوش و یک جغد پیر مشورت کرد. 🐿️🦉 آن‌ها او را راهنمایی کردند و نیلا هر سه گل را پیدا کرد. در پایان، نیلا با گل‌ها به باغش برگشت و یک حلقه‌ی جادویی درست کرد. وقتی حلقه را دراز کرد، ناگهان به دنیای جادوگران رفت! 🎇🌈 در آن دنیا، نیلا با جادوگران مهربانی ملاقات کرد و یاد گرفت که چگونه قدرت‌های جادویی را به کار بگیرد. برخلاف همه چیز، او همچنین یاد گرفت که دوستی و محبت از هر جادوئی قوی‌تر است. ❤️✨ بعد از گذراندن لحظات شگفت‌انگیز، نیلا با قلبی پر از عشق و دوستی به روستایش برگشت. هرگز فراموش نکرد که جادو در حقیقت در عشق و دوستی زندگی ماست. 💖🌍 و این‌گونه بود که نیلا، با گل‌هایش و قلبی سرشار از عشق، به دنیای خود ادامه داد. 🌼🌟 پایان ✨📖
paria mohammadi

نگارش دوازدهم

پیرمرد خسته و نگران از مزرعه باز می‌گشت و در تاریکی شب و ھیاھوی باد غرق در فکر خاتون بود که چگونه برایش طبیبی را از شھر بیاورم. او حالش خیلی بد است نیاز به طبیب دارد. از دھکده‌شان ھم راه طولانی و سختی تا شھر بود و نمی‌توانست پیاده برود. در ھمین افکار بود که ناگھان سوسوی چراغ ماشینی جاده تاریک را روشن کرد و رشته افکارش را از هم پاره کرد و به چشمان پیرمرد گرمی بخشید و در دلش امید را زنده کرد. ماشین به نزدیکی پیرمرد که رسید توقف کرد. پیرمرد چشمانش خوب نمی‌دید نزدیک‌تر رفت اما کسی را درون ماشین نیافت. تعجب کرد. عقب عقب رفت که ناگھان چیزی مانند یک لاشه را زیر پایش احساس کرد. پایش را عقب کشید و نگاھش را به زیر پایش انداخت. در میان نور ماشین متوجه جسدی شد که دستش زیر پای پیرمرد بود، صورتش خون آلود بود و تشخیص داده نمی‌شد. پیرمرد نمی‌دانست چه اتفاقاتی دارد رخ می‌دھد اما با خود اندیشید بھتر است جنازه را درون ماشین بگذارم تا کسی را بیابم. اما ھمین که جنازه را درون ماشین گذاشت ماشین حرکت کرد و رفت. پیرمرد ماند و یک عالمه چراھای بی‌جواب. مدتی پیرمرد در افکارش غرق بود. ناگھان به خود آمد که حال خاتون خیلی بد است. نمی‌توانم زیاد تنھایش بگذارم و قدم‌ھایش را از روی زمین کند و به دست راه سپرد. از میان جنگل عبور می‌کرد صدای جغد بیدار و زوزوی باد در ھم پیچیده بود. پیرمرد در این فکر بود که چگونه ممکن است این چنین اتفاقی بیفتد؟ این اتفاقات را به حساب خستگی خودش گذاشت و به نزدیکی کلبه رسید. روشنایی کلبه از درش بیرون زده بود پیرمرد با خود گفت: چرا خاتون این وقت شب در را باز گذاشته است؟ آیا جایی رفته است؟ وارد کلبه که شد صدای جیغ و فریاد فضای کلبه را پر کرد انگار کسی تقاضای کمک می‌کرد. رد دست‌ھای خون‌آلود که انگار کسی از روی مقاومت روی دیوار کشیده باشد حک شد پیرمرد بی‌درنگ به اتاق خاتون رفت. در اتاق را که گشود اتاق را خالی و خون‌آلود دید تمام خانه را دنبالش گشت اما او را نیافت که نیافت. ابتدا گمان می‌کرد که خیالاتی شده باشد اما بعد به خود آمد که واقعیت داشته و آن جسد را ھم که کنار جاده یافته بود جنازه خاتون بوده است.

سوالات مشابه

هانیه خلیلی

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام یه انشا می‌خوام شخصیت خیالی باشه،، صفحه 74 و 80

manal cheldavy

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام لطفا اگه كسي صفحه ١٠١ نگارش رو حل كرده بفرسته ضروريه.

سارا محمودی

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام کسی میتونه برام یک دلنوشته برای امام زمان بنویسه از توی گوگل و اینترنت هم نباشه

غلام اکبری

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام جواب این چی میشه کسی می دونه

حسن درخشان

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام وقت بخیر کسی می تونه درس ششم نگارش علمی مقاله بنویسه متشکرم لطفا اینترنت نباشه یکم هم واضح ممنونم هر کسی بفرسته خوب معرکه می دم

ملکه ماشی

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام کسی می‌تونه برا صفحه ۱۰۴ یه حکایت نگاری قشنگ بنویسه فقط لطفاً از اینترنت نباشه

فاطمه ...

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام دوستان کسی انشای مقاله نویسی نوشته؟ ممنون میشم اگه نوشتین بفرستین برام

ana sh

درس 6 نگارش دوازدهم

کسی میتونه نامه به معلم درمورد شعرهای موردعلاقه بنویسه

محسن بی

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام رفقا جواب صفحه ۱۰۴ درس ششم را برایم بفرستید

محمد حسین

درس 6 نگارش دوازدهم

انشاء در مورد گل سرخ

elina ghanounparvar

درس 6 نگارش دوازدهم

سوال پنج میشه بگید لطفا

هستم هستم هستم

درس 6 نگارش دوازدهم

لطفا یه نفر یه قطعه ادبی در مورد شب بنویسه فردا امتحان دارم ممنون میشم

فرشته البوغنیمه

درس 6 نگارش دوازدهم

جواب فعالیت مقاله ی سنگی زیر آب چی میشود همرا باچکیده وکلیدواژه وفهرست منابع باشد؟

...Melika... ...

درس 6 نگارش دوازدهم

متن نامه اداری کسی نوشته بفرسته؟

امیر ابراهیمی

درس 6 نگارش دوازدهم

دوستان سلام یه نامه اداری و یه نامه دوستانه لطفا بفرستید!!!!!

دکتر جان

درس 6 نگارش دوازدهم

سلام بچه ها یکی میتونه ی نامه ی رسمی و ی نامه ی دوستانه بنویسه فقط از گام به گام اینا نباشه چون اونارو معلممون نگاه میکنه خییلی ممنون